
خودت هستی و خودت
بی هيچ کسی.
و يک لحظه.
فراتر از همه آن چیزهایی که میخواستی.
رها میشوی.
آرام آرام
رشد میکنی
و بی صدا .
راه طولانیست
و پر خطر
نمی هراسی
چون ایمان داری
به ابدیت
به هستی
و به توانستن.
بزرگ شده ای
به اندازه چندین و چندین سال
به اندازه خود خود خودت.
و حتی فراتر...
گشاده دست باش، جاري باش، كمك كن
(مثل رود)
باشفقت و مهربان باش
(مثل خورشيد)
اگركسي اشتباه كردآن رابپوشان
(مثل شب)
وقتي عصباني شدي خاموش باش
(مثل مرگ)
متواضع باش و كبر نداشته باش
(مثل خاك) .
بخشش و عفو داشته باش
(مثل دريا )
اگرمي خواهي ديگران خوب باشند خودت خوب باش
(مثل ایینه).
اگر روزی دلم گرفت! یادم باشد
که خدا با من است
که فرشته ها برایم دعا میکنند
که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد
یادم باشد؛ که قاصدکی در راه است
که بهار نزدیک است
که فردا منتظرم می ماند
که من راه رفتن می دانم و دویدن
و جاده ها قدم هایم را شماره خواهند کرد...... اگر روزی دلم گرفت!
در عصرهاي انتظار به حوالي بي کسي ام قدم بگذار ...
خيابان غربت را پيدا کن وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو...
کلبه ي غريبي ام را پيدا کن کنار بيد مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهاي رنگي ام...
در کلبه را باز کن به سراغ بغض خيس پنجره برو حرير غمش را کنار بزن...
مرا خواهي ديد با بغضي کويري که غرق در عصاره ي انتظار پشت ديوار دردهايم نشسته
پشت پرچين خيال
وقت روييدن باران شقايق بر خاك
بارش واژه مهتاب به پهناي بهار
عشق همرنگ شقايق ها مست
سرخ همزاد غروب
شاد هم نور طلوع
اشك در چشمم غزلي نو مي خواند
باز خورشيد بزرگ
مثل يك وعدت سرشار از
احساس حرارت ازعشق
بوسه مي زند به نگاه غزل عاطفه ام
من پر از حس غزل هاي تو گرمم از عشق
وقت لبخند تو در وسعت قلبم انگار
مهر جان مي گيرد
عشق يعني تو
تو يعني احساس
قلب من از نفس روشن چشمان عزيزت زندست
من پر از اميدم

امروز روز منه!
بالاخره نوبت من شد!
حالا که این انتظار به پایان رسیده میخوام نهایت استفاده رو ازش بکنم.
چشمامو باز میکنم!صبح شده.هنوز از جام بلند نشدم.میخوام با خودم یه قول و
قرارایی بذارم.خدا رو شاهد میگیرم و از خودم قول میگیرم.
از جام بلند میشم.پرده هارو میزنم کنار پنجره رو تا آخر باز میکنم.یه نفس عمیق
میکشم و میذارم ریه هام بعد از مدتها یه حالی عوض کنن.
امروز روز منه!میخوام یه جور دیگه زندگی کنم.یه جوری که دوست دارم.یه جوری که
همیشه دوست داشتم ولی....
امروز میخوام از دریچه قلبم به دنیا و اطرافم نگاه کنم.یه قلب عاشق یه قلب
آسمونی.میخوام فقط خوبی ببینم.بدیا رو غربال کنم و بذارم کنار.میخوام همه چیو
رنگی ببینم.آبی صورتی.........به نظرت عشق چه رنگیه؟میتونم امروز رنگ عشق
به خودم بگیرم و همه رو همون رنگی ببینم.
امروز تنبلی و غرغر کردن و بی حوصلگی و فکر و خیالای جور واجور بی ربط
ممنوع!!!!.میخوام امروزو واسه خودم و خدا زندگی کنم.
یه جوری زندگی کنم که هم خودم کیف کنم هم خدا.
امروز میخوام اولین قاصدکی رو که دیدم بفرستمش سراغ تو.حرفای نگفتمو اونایی
رو که هیچ وقت نتونستم ....بهش بگمو راهیش کنم.
فقط ایندفه قاصدکمو رد نکن!
میخوام امروز رو نذارم لبخند از رو لبام محو بشه، میخوام به رفتگر محلمون سلام
کنم و خدا قوت بگم ،میخوام خونه تکونی کنم هم اتاقمو هم خونه دلمو ،میخوام به
همه آدما و اتفاقات امروز با یه دید قشنگ و مثبت نگاه کنم.میخوام برم سراغ دفتر
تلفنم و صفحات خاک خوردشو یه نگاهی بندازم!!!!!!!!!
راستی اگه تلفنت زنگ خورد هول نشو.بدون منم!
حالا دیگه آخر شبه.راضی بودم.امروز خیلی خوب گذشت.وایسا ببینم فرقش با
روزای دیگه چی بود....!
آفتاب که سر وقت طلوع کرد و غروب .همه چیزم که سر جای خودش
بود.پس......پس چی عوض شده بود؟
خوب که نگاه میکنم میبینم امروزم مثل روزای دیگه بود تنها چیزی که تغییر کرده بود
و مثل روزای دیگه نبود من بودم!
امروزعالی بود چون من عالی بودم.
امروز روز من بود.من ساخته بودمش.همیشه میتونستم بسازمش.چرا تا حالا
نساختم؟چه روزایی رو از دست دادم.حیف!
عیب نداره!اگه خدا بخواد یه عالمه روز قشنگ دیگه در پیش دارم که اونارم میتونم
بسازم.اونجوری خدا راضی باشه و اونجوری که من میخوام.
حالا میتونم بگم از این به بعد هر روز روز منــــــــــــــــــــــــه.
مي خواي بخوابي يه دل تنهايي هست
که يکم اون ور تر مي تپه براي تو......
يادت باشه فقط تو بودي که تونستي وارد قلبم بشي
بدون اينکه قفلشو بشکني...
يادت باشه من شب ها حتي تو رويا هام با تو حرف ميزنم
تويي که يادت وخيالت هم آرامش بخشه...
هيچ ميدوني موقعي که يکم ازم دور ميشي
چقدر غصه دار ميشم اون وقته که
چشمم دنبال چشاي قشنگت ميگرده
که با هر نگاه کلي انرژي ازشون دريافت ميکنم..
دستام دنبال دست هاي مهربونت ميگرده تا بدونه هستي..
هميشه ميموني...خودت ميدوني که اين واژه ها نميتونن
اون چيزي رو که تو عمق وجودمه ابراز کنن..وقتي ميخوام از تو بنويسم
نه تنها واژه ها در مقابلت کم ميارن
حتي به احترام حضور سبزت در مقابلت سر تعظيم فرود ..

می خواهم پرواز کنم تا شاید اندکی به تو نزدیک شوم و زیر چتر مهربان دست هایت
پناه بگیرم تا باران بند بیاید می خواهم نفس های بریده بریده ام را به نفس های گرم
تو پیوند بزنیم تا شاید تب سرد تنهای در من فروکش کند و ارزوهای بر باد رفته ام به
گل بشیند تا من و تو با هم نظاره گر تولد احساسی قشنگ باشیم که نامش را
عشق گذاشتند

خــــدایا:
سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده ی دلم
را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنـــوتم از تو بخواهم که بر وجود
سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر
در من تازه گردانی....

یادم باشد...
يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن به دنيا آمده ام نه براي تكرار اشتباهات گذشتگان
يادم باشد زندگي را دوست دارم
يادم باشد هرگاه ارزش زندگي يادم رفت در چشمان حيوان بي زباني كه به سوي قربانگاه
ميرود زل بزنم تا به مفهوم بودن پي ببرم
يادم باشد مي توان با به گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردي كه از سازش عشق مي بارد
به اسرار عشق پي برد و زنده شد
يادم باشد معجزه قاصدكها را باور داشته باشم
يادم باشد گره تنهايي هركس فقط به دست خودش باز مي شود
يادم باشد هيچگاه لرزش دلم را پنهان نكنم تا تنها نمانم
يادم باشد هيچگاه از راستي نترسم و نترسانم
يادم باشد زنده ام.

عشق از بخشيدن لذت ميبرد،
همانگونه كه گُل از عطر افشاني لذت ميبرد.
چرا بايد بترسند؟
چرا بايد بترسي؟
به ياد آر،
ترس و عشق هرگز با هم سر نميكنند، نميتوانند با هم باشند.
همزيستي ايندو ممكن نيست.
ترس درست قطب مخالف عشق است.
بگذار خندهات خندهاي تام و تمام باشد

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ...
تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ...
تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ...
تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ...
تنهايي را دوست دارم زيرا....
در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم.

توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم
مخثصر بود ولی ساده و پنهانی
دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم.
